4 تا 5 سالگی بهارم/تولد 4 سالگی بهارم
سلام نازنینم
عشقم امروز 12 بهمن 1396 تو 4 سال و چهار ماه و یک روزه ای
فدات شم خیلی وقته خاطرات قشنگت رو بروز نکردم..دیگه مشکلات زورش بیشتره..بهر حال ببخش نازنینم
هرچی بگم از خانومیت کم گفتم..مودب.رقاص.تمیز.مرتب.مهربان.دلسوز....
عاشق آرایش کردن به امید اینکه زود بزرگ شی و به قول خودت که دائم میگی بزرگ شم تا آرایش کنم..هر چند خونه که تنهاییم میزارم برای خودت آرایش کنی تا فکر نکنی چیز خاص و عجیبیه..,
این روزها خیلی حالمون بد بود بخاطر ازدست دادن بابائی ضحی جون ... روحش شاد
داداشی هم ترم چهارم ان شاالله تا حالا با موفقیت گذرنده خداروشکر.
دخترم امروز 16 بهمن ماه 96 شدید مریض شدی بردیم دکتر کلی دارو داد راستی وزنت بود 16.800 قربونت بشم ان شاالله زود خوب شی و دیگه مریض نشی وقتی تو رختخواب میبینمت جگرم کباب میشه دخترم عاشقتم
ثپت خاطرات با عکس:
دخترم خیلی دوست دارم تمام وجودم رو تو و داداشی پر کردید عاشقتونم
اینم تولدت دخترم تو مشهد مقدس با خانواده دایی جون،دخترم تولد 4 سالگیت خیلی خوش گذشت و بیاد ماندنی بود چراکه تو حیاط امام رضا از سمت باب الجواد تولد گرفتیم و مهمان ویژه داشتیم اونم مولایمان علی ابن موسی الرضا ...
11 مهر 96:چهار سالگیت مبارک
عاشورای 96 در مشهد مقدس
بهار در خانه کودک به دعوت بهار جون روز تولد زهرا دختردایی 21 مهرماه 96
تولد داداش مهیار 5 آذر 1396:پسر نازنینم تولدت مبارک
شب یلدای دخترم
اولین برف بازی بهارم با دختردایی رزمهر جون در بهمن ماه
بهار در امامزاده بی بی سکینه خاتون
دخترم بهار بگم از این کیف...عاشق کیفت هستی حتی یک متر هم جابجا میشی کیف همراهت هست هرجا بری ...از خواب که بیدار میشی اول موهات رو شانه میزنی گلسر زده باید کیفت رو برداری بیای سر صبحانه خلاصه که یک لحظه از خودت دورش نمیکنی داخلش مدادرنگی و دفتر هست...این کیفت رو ضحی جون دید گفت کیفت رو میخواد تو هم بهش هدیه دادی و بلافاصله برات یکی دیگه خریدم عاشقتم که اینقدر مهربونی و از دلبستگی هات میگذری...دوست دارم