***ماجرای روروئک
ماجرای روروئک در هفت ماهو چهارده روزگی
سلام دخترم ،نازنینم الان صاحب دو روروئکی از این قرار:
وقتی مامان تورو باردار بود تو هشت ماهگی ،رفتیم تا سیسمونی بخریم من و حاجی مامان و اعظم زن دایی و عمه شوکت مامان،اونجا من از روروئک های موزیکالی خوشم اومد اما همه پیشنهاد دادند آخه میخوای چه کار تو که یچه دومته دیگه به دردت نمیخوره از همین ساده ها بخر منم تحت تاثیر همونو برات خریدم .وقتی برگشتیم بابا و داداشی کلی شاکی شدند که این چیه خریدی ،اینطور موند تا به امروز که:
تو هفت ماهگی که کامل مسلط شدی به روروئک و سرعت گرفته بودی همینکه میخواستی تندتند بری، پای خوشگلت به لبه پشتش گیر میکرد و صدای گریه ت بلند میشد و داغ من و بابا و داداش تازه میشد و گلایه ی بابا و حرص خوردن من.
تا اینکه در تاریخ 93/2/24 رفتیم بازار و بابا برات یه روروئک خوشگل خرید ایناهاش:
اینم رضایتمندی دخترم از روروئک: