11 ***اینم یازده ماهگی دخترم(دندون سوم-سفر شمال-آتلیه-دندان چهارم-لاک-روز دختر-بازی-چهاردست وپا)
بهار من
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد!
یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت!
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت ،
تا بگوید که هنوز، پر از امنیت احساس خداست!
دختر نازم ده ماهگیت مبارکککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککک
بهارعزیزم ، جونم بهت بگه از اولین نی نی گفتنت :هروقت عروسک بهت نشون میدیم میگیم این چیه میگی ننه ننه به معنای نی نی ؛اینم از کشف داداش مهیار ،حالا هرجا بچه یا عروسک میبینی صورتتو جمع میکنی میگی ننه ننه ...
دختر مامان امروز که ده ماهگیت تموم شد رفتیم باغ حاج عزیز دایی مامانی ،خیلی بهت خوش گذشت و کلی با ستاره جون بازی کردی و از تاب بازی لذت بردی اینم دایی جون :
93/5/14 نیش زدن دندون سوم بهارم:مبارکککککککککککککککککککککککک
93/5/15اولین سفر به شمال کشور:
93/5/22 :عزیزم بگم از این روزها که کارت شده تاتی رفتن بابایی از دستت در امان نیست همین که میبینیش گریه میکنی تا راه ببرتت،عاشق اینی که به مبل و پشتی تکیه بدی و بخونی و حرکت کنی؛ماشاالله خوابت هم مثل همیشه عالیه و صبح زود شیر میخوری؛هنوزم دختر گلم دنده عقبت کار میکنه و از جلو رفتن خبری نیست الهی بمیرم که تلاشت بی فایده است انشاالله که زود زود راه بیفتی.
خانمم،به سلامتی دندان نیش بالا سمت چپت(دندان سوم) در اومده و سمت راست(دندان چهارم) هم نوکش بیرون زده خیلی برات خوشحالم عزیزم.مباررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررک.
عزیزم فردا عکسهای آتلیه ات دستم میرسه دل تو دلم نیست تا عکسهای قشنگتو ببینم.(عکسها تو پست قبلیه)
خوشگلم الان دیگه بدون چسبیدن به جایی چند ثانیه ای می ایستی اما از ترست خودتو میندازی بغلم،خیلی محتاط عمل میکنی و از افتادن میترسی؛قربون ترس دخترم بشم.
این روزها که ده ماهو نیمه شدی نمیدونم بخاطر اذیت دندونته یا چی..یه کم لاغر شدی و گلاب به روت اسهال داری انشاءالله زود خوب بشی عزیزدللللللللللللللللللللللللم.
مامانی این روزها خیلی بامزه به زبون خودت تند تند حرف میزنی حرفهای نامفهوم که کاش میفهمیدم ،همینکه کتاب میگیری دستت شروع میکنی به حرف زدن و اشاره به عکسها با انگشت اشاره ی کوچولوی جگریت ،و میگی نه نه(یعنی نی نی )و باز حرف های نامفهوم میزنی.
93/5/27 :دخترم دیشب طبق معمول ار تخت چسبیده بودی و به سمت راست و چپ میرفتی که یکدفعه تختو رها کردی و بعد چند لحظه ایستادن دو قدم برداشتی ،می خواستی بیفتی که من گرفتمت .
عزیزم 93/5/30 برای دوم مهرماه به قصد زیارت مشهد ثپت نام کردیم ،من و بهارم و حاجی مامان و عمه ها،وای که چقدر خوش بگذره انشاءالله .
92/5/27 اولین لاک زدن بهارم:گلم رفتیم خونه عمه فرزانه(عمه مامانی)یکدفعه دیدم محدثه جون انگشتهای پای جگرمو خوشگل کرده وااااااای فقط بابا نبینه آخه از لاک خوشش نمیاد برای همین محدثه جون دستتو نزد ایناناش:
بهارم دیروز پنج شنبه 93/6/6 تولد حضرت معصومه (س) و روز دختر خوشگلم بود و مامانی برات یه اسباب بازی خوشگل خرید:
بهارخانمم،عشقم روزت مبارک.
امشب حساب کرده ام از خانه تا حرم به نیت امام رضا هشت تا در است
با این حساب باز دل بیقرار من آهوست توی مشهد و در قم کبوتر
وااااااااای که دخترم خواننده شده ،همینکه مامانی میخونه شما هم آواز خوندنت شروع میشه ؛میگم حالا بهار بخونه شروع میکنی به چه چه زدن حالا نخون کی بخون.......
بهار کجا میره؟میگی دی دی؛فدات بشم که عاشق دردری-وقتی به خوردنی میرسی میگی:به به، به به
میگیم بهار خانم:میگی بهههههه(یعنی بله)
93/6/7 دخترم کاش میشد از همه کارای بامزه ات فیلم گرفت و ثپت کرد اما چه کنم که نمیشه به عنوان مثال:دیشب وقتی ایستاده بودی و با دستات روی میز مبل میزدی دستت رو بردی سمت گلدان میز ،گفتم جیزه -بهم گفتی ده- دوباره رفتی سمتش اما جرات نمیکردی دستت رو بزنی( آخه هر وقت با بابا تاتی میری به همه جا با راحتی فضولی میکنی اما من سختگیرم تا یاد بگیری که بعضی کارها اشتباهه و جاهای دیگه تکرارش نکنی)خلاصه کارت شده بود نزدیک کردن دستت و جیزه گفتن من و ده کردن شما-چه کنم که سر کارم گذاشته بودی-یکدفعه دستت رو زدی و گلدان افتاد و منم کوچولو دعوات کردم شما هم بامزه زیر زیرکی بهم نگاه کردی و خندیدی دیدی راهش نیست بعد سرت رو گذاشتی روی شونه ام و به زبون شیرینت حرف زدی تا منم خندیدم کلی ماچت کردم -عزیز دلم میمیرم برات ،برای کارهای بامزهات، فدات بشم.
93/6/9 اولین سواری در پارک:عزیزم دیروز رفته بودیم خرید ،یه پارک کوچولویی بود بردمت با وسایل ابتدایی که داشت بازی کنی وقتی روی این چرخهای گردون نشستی همچین خوشحال و رضایت داشتی که انگار دنیا رو بهت دادند حیف دوربین همراهم نبود وقتی خواستم بلندت کنم حسابی گریه کردی ،دوست دارم مامان جون
93/6/9 دخترم بالاخره اتفاق افتاد چی؟ بله چهار دست و پا رفتن دخترم با تاخیر،و شروع شد فضولی های گل مامانی.آخه چقدر بگم عاااااااشقتم
*خداجونم فرشته های عمرمو به خودت میسپارم نگهدارشون باش*
آمین
الهی بمیرم برات عزیزم ،گریه نکن عشقم
باغ دایی جون مامانی با ستاره جون
اینم خونه ی دایی جون با ستاره جونم
کبوتر خوشگلی که به بهارم پناه آوردهههههههههههههه
خونه عمه فرزانه(عمه ی مامانی)