15 ماهگی

سلام نازنینم

 93/9/15 دخترم این روزها خیلی حالم بده این بدحالی و سرفه هات دیوونه ام کرده هر چی هم شربت آویشن بهم میدم خبری از بهبودی نیست چیز های دیگه هم که دوستان محبت میکنند و میگن برات درست میکنم ولی لب نمیزنی و انقدر گریه میکنی که پشیمون میشم،ازساعت 2 ظهر امروز هم تا الان که ساعت 12:46 دقیقه ی شبه هنوز شیر نخوردی حتی غذا هم لب نزدی دارم از سردرد داغون میشم همین الان خوابت برد منم اومدم سراغ نوشتن تا بلکه آروم بشم،نمیدونم چکار کنم دیروز دوباره بردیمت دکتر کامل معاینه شدی اصلا اثری از عفونت تو گلو یا سینه خدارو شکر نیست فقط گفت همه لثه های دندونهای آسیات متورمه ،وزنت هم بجای اضافه شدن کم شده خیلی لاغر شدی قربونت بشم، نمیدونم از امروز این بی اشتهاییت چیه؟فردا میریم آزمایشگاه برای آزمایش ادرار،خدا کنه چیزیت نباشه.قبل خوابت همش بهونه گرفتی و گریه کردی از اون موقع که راه میری حداقل نمیشینی و دیگه داشتی گیج میخوردی .ناز من زود خوب شو ،خدای مهربونم خودت بهمون کمک کن.

خیلی دلم گرفته خدایا چکار کنم ؛ ببخشید دخترم که دارم دردمو میگم اما چکار کنم جز تو کسی رو برای درد دل ندارم ،وقتی خیلی ناراحتم و تو فکر یهو دولا میشی بصورتم نگاه میکنی میگی سه(سلام). معذرت میخوام که از الان تو رو سنگ صبورم کردم بازم ببخش منو دخترم.

93/9/22 :مامان جون امروز روز اربعین آقامون امام حسین علیه السلام ،الان زمانی که خوابی تونستم از این چند روز گذشته بنویسم؛ خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که حالت خیلی بهتره دیگه از تب و بی اشتهایی خبری نیست فقط خس خس سینه اذیتت میکنه همش هم از دندونهای آسیات بوده که دو روز پیش دیدم یه کوچولو نیش زده الهی بمیرم خیلی درد کشیدی و خیلی وزن کم کردی اما شکر به خیر گذشت .

4 تا از دندونهای خوشگلم در اومده مبارررررررررررررررررررررررررررررررررررررکه عزیزم(2تا بالا 2تا پایین)

6 دندان پایین و 6 دندان بالا

همچنان زیاد به غذا خوردن تمایل نداری و شدید به شیر وابسته ای کلی باید شعر بخونم تا یه ذره غذا بخوری.

عزیزم با اینکه عادت داری روی پاهام بخوابی اما بعضی شبها ترجبح میدی کنارمون به تنهایی بخوابی و همینم اتفاق میفته و میبینیم  رو زمین خوابت برده.

قربونت بشم چقدر کتاب دوست داری بمیرم برای داداشی همین که میاد پیشمون تکالیفشو انجام بده مگه میذاری فوری میری سراغ کتابهاش و هیچ جور قانع نمیشی که کتابهای خودتو برداری و همش دوست داری با کتابهاش بازی کنی و ورق بزنی.

دائم هر چی رو نگاه میکنی با انگشت اشاره نشون میدی میگی اوه تا ما بگیم اون چیه.کلمات رو ازما خوب تقلید میکنی و ادا میکنی ،امین رو با مزه میگی :اامممین روی میم مکث میکنی و چشماتو میبندی.

دختر خانمم بگم از آروم بودنت که چقدر ساکتی ،عزیزم هم تو خونه هم جای دیگه به هیچ چیزی دست نمیزنی اصلا انگار اطرافت چیزی نیست برای فضولی قربونت بشم که مثل داداشی مودبی .

زمانیه که حالت بد بود و کلی لاغر شدی رفتیم خونه ی حاجی مامان و لباسهای نی نی توراه الهه دختر خاله ی مامانو رو شما تست کردند بمیرم اصلا حوصله نداشتی و میگفتی از تنت در بیارم:

اینم تلفن زدن دخترم خونه ی بابابزرگ جون:گوشی رو برمیداری بعد شماره میگیری میگی الو....

دختر نازم این جی جی هم که تن شماست برای یکسالگی داداش مهیاره و اولین نقاشی های دخترم با هدیه ی مامانی ،عزیزم چقدر ذوق کردی وقتی کادوتو دیدی:

همین که صدای تبلیغ تلویزیون رو میشنوی بدو میری سمتش:

بهارم خداروهزار مرتبه شککککککککککککککککککککککککر که خوبیییییییییییییییییییییی

93/10/9 : شهادت امام حسن بن علی العسکری علیه السلام رو به ساحت مقدس امام زمان عج تسلیت میگیم.

 دخترم خیلی بلا شدی اگه داداش خونه نباشه همش میگی داداش نیشت، یا بابا نیشت.

دائم میری سراغ داداشی میگی نانای ،تا برات نانای بزاره و گل من نانای کنه.داداشم این روزها امتحاناتشه و مجبوره بره خونه ی بابابزرگ درس بخونه از دست این دخمل جگر.امان از دستت گلم کارت اینه گوشیمونو بیاری بگی نانای،برای همین جایی میذاریم تا نبینی.

هرچی دستت باشه سرت میندازی یا تلاش میکنی تا بپوشی ،کافیه یه لباسی دستت برسه فوری برمیداری و مال هر کسی باشه به دستش میرسونی.

مامانی همش درگیر گیر زدن به موهاتم اصلا دوست نداری به موهات چیزی بزنم و حسابی جیغ میزنی تازه بعد کلی زحمت زدن از سرت برمیداری،دیگه نمیدونم چکار کنم .

میگیم مامانو دوست داری میگی نه ،بابا رو دوست داری میگی نه ،داداشو دوست داری میگی نه،.....خلاصه از ما گفتن و از شما نه شنیدن اونم چی با خنده ،ابدا راضی نمیشی بله یاد بگیری

چند روز پیش برای اولین بار اومدی گفتی جیش،بردمت برای تعویض پوشک دیدم بلهههههههههه.

میری سراغ کبریت یا شمع میگی هوشت هوشت (فوت کردن و خاموش کردن کبریت).

هنوزم از لباس عوض کردن بدت میاد و برعکس زمان نی نی بودنت عاشق مهمونی رفتن و مهمون آمدن،حسابی خوشحال میشی و همینکه مهمونها رفتند میگی نیست (دستهاتو باز میکنی و کف دستت به سمت بالا).

پس فردا میریم خانه بهداشت برای قد و وزن 15 ماهگیت ان شاالله.

15 ماهگیت مباررررررررررررررررررررررررررک دختر عزیزم