20 ماهگی(جمله های دخترم)

سلام به روی ماه دخترم

19 ماهگیت مبارررررررررررررررررررررررررررررررک عزیزم

94/2/23: اومدم از شیرین زبونیهات و دلبریت تو این ماه بگم خوشگل مامان

عزیزدلم گفتنیها خیلیه و زبونم قاصر از گفتن ؛آخه خیلی کارات بامزه شده دیگه کم و بیش به تمام کلمات مسلطی و راحت به زبان میاری از جملات دو کلمه ای خیلی استفاده میکنی :امروز صبح به داداشی وقتی بیدار شد گفتی :سنام خوبی....دیگه به سلام سه نمیگی عزیزم

بابا کجایی اینجام(زمانی که بابایی رو صدا میزنی)

گلم اسمت چیه:بهایی    اسم داداشی چیه:مهیای

بابابزرگ هم یه موقعها صدامیزنی: حسن حسنی اونم با داد-اسمهای همه ی فامیلو تقریبا بلدی.

خوشگلم به دوغ میگی :گ​ود.. خیلی هم دوست داری.

اگر آشغالی بریزه نتونی جمع کنی بهم میگی جمع کن...

؛یه کتاب حیوانات از همه نوع حیوان داری که اکثرا اسماشونو بلدی از همه جالبتر پروانه (ممانه) و قورباغه(قویباغه)،سوسک(سوک)،مار(مای) رو تلفظ میکنی.رنگها رو نام میبری ولی با اشتباه لباسهارو نشون میدی میگی سبز قرمز آبی اما گاهی درست حدس میزنی.

گشنه ات میشه میگی:گوشنمه شیی.

بهت میگن مامانی چه جور میخنده:دستاتو میکوبی رو پاهات و بلند میخندی(چکار کنم بچه های این دوروزمونه س دیگه)

از دلبریهاتم که دیگه نگو همه ی فامیل عاشقتن ،فرزانه زن عمو میگه توروخدا بهارو تند تند بیار پیشمون خیلی دلمون براش تنگ میشه آخه عزیزم خیلی مهربونی و با همه با یه دیدن انس میگیری بوس کردنت هم دم دسته اونم لب بوس،هرجا هم که میری انقدر حرف گوش کن (معروفی به دختر حرف گوش کن)و تمیز و آرومی که همه قربون صدقه ات میرن.تو مهمونیها به هیچ وجه بچه اذیت کنی نیستی نه به چیزی دست میزنی نه آزار میدی مثل گل میمونی گل گل عاشقتم دختر خوبم.

میای میگی مامانی بغل و خودتو برام لوس میکنی اونوقت شروع میکنی به بوسیدنم .منم میبوسمت نازنینم

دخترم هزارماشاالله خیلی منضبطی،کافیه چیزی بخوری اول ظرفش رو بدون اینکه کسی بهت بگه میبری میزاری ظرفشویی بعدم باید دستت رو بشوری گاهی که شکلات یا پفک می خوری چند دفعه باید دستت رو بشوری میگی دست بشور.

وای که چقدر از پوشیدن لباس نو ذوق میکنی همینکه تنت کردی هرکس پیشت باشه باید لباسهات رو نشون بدی و با افتخار و قدمهای کوچولو راه بری خلاصه که یه وروجکی هستی .

مامانی خیلی کتاب خوندنو دوست داری صدام میکنی: مامانی بیا بیا میگم جانم میگی: بشین (دستت هم میکوبی زمین با اشاره بشین) بعد میگی:بوخون قصه بوخون شیر (یعنی قصه ی شیر رو بگو)

بعد قصه ی من شروع میکنی با زبون خودت خوندن ،تند تند کلمات رو پشت هم ادا میکنی انگار که دکلمه میگی  دستاتو همش حرکت میدی بین صحبتت کلماتی که بلدی هم میگی.

94/2/29: عزیز مامان امروز دیگه تعطیل شدم این مدت به حاجی مامان خیلی زحمت دادیم و نگهداری و مراقبت از شما بیشتر مواقع با حاجی مامان بود ازش متشکریم.تا مهر ماه هم وقت بسیاره دیگه همش پیشتم نور چشمم.

94/3/6: دخترم امروز بردیمت پیش دکتر حسینی (شهریار)این دکتره داداش مهیاره وقتی کوچولو بود،دخترم دوروزه آبریزش بینی با سرفه داری البته چند وقتیه یک مدت اسهال میگیری دوباره خوب میشی و باز هم این مشکلت تکرار میشه ،یکبار که دکتر بردیم گفت ویروسیه دارو خوردی خوب شدی ولی بعد مدتی دوباره مبتلا شدی ؛دکتر حسینی گفت احتمالا آلرژی داری و باید موقعی که اسهال داشتی آزمایش بدی ،مامانی خیلی نگرانتم وقتی این طوری هستی خیلی اذیت میشی.دوست دارم زود زود خوب بشی .وزنت هم :13 کیلو بود- قد:85 س      دخترم خیلی دوست دارم خیلی زیاد

دختر گلم با علی و زهرای دایی جون منزل دایی

دخترم بهار با دوستش رومینا جون حیاط بابابزرگ عزیزش

دخترم در حال سخنرانی: