16 ماهگی
سلاااااااااااااااااااااااااااااااام به روی ماه دخترررررررررررررررررررررم
ماهگیت مباررررررررررررررررررررررک
93/10/14 :دخترم وقت نکردم خاطراتتو بروز بنویسم به ناچار چند روز تاخیر پیدا کرد خلاصه که شرمنده وحالا در خدمتیم:
عزیز مادر 11 دی برای کنترل قد و وزن رفتیم مرکز بهداشت اینم نتایج این مرحله 15 ماهگی:
وزن : 11 کیلو و 500 گرم قد : 85 سانت دورسر : 47 س
خداروشکر رضایت بخش بود با اینکه دوره سخت رویش دندون و اون کاهش وزن رو داشتی ولی همه چی داره به روال عادیش برمیگرده خدایا هزاران مرتبه شکرت،خدایا هیچ مادری گریان دردهای فرزندش نباشه. اللهم اشف کل مریض ،الهی آمین یا رب العالمین.
قربونت برم چند روز پیش عروسی دختردایی مامان بود و شما با دلساجون و زهرای عمه عکس گرفتید:
گلم خیلی دختر خوبی بودی و حسابی نانای کردی:
عزیزم اینم خرید اولین کفش بعد از راه افتادنت از قشم:
اینم شیطونیهای دخترم:خودت که درست غذا نمیخوری نمیزاری منم بهت غذا بدم برای همین کم غذایی و بیشتر شیر میخوری ،آخه همین که قاشقتو پر میکنی تا ببری سمت دهانت قاشق برمیگرده و دریغ از یه خورده غذا.
گل نازم دیروز خونه ی جاجی مامان باهاش رفتی حموم اینم پشت در انتظار:
بهارم فردا 15 دی روز تولدمه ببینم شماها فردا برام چکار میکنید تا بعد باااااااااااااای.
93/11/1 سلام دختر عزیزتر از جانم:خوشگلم ناراحتم آخه داداشی درروزه رفته با بابابزرگینا زندگی کنه بهش یه اتاق دادند و مهیارم همه ی لباس و کتابهاشو برد میدونی چرا؟آخه عزیزم میگفت خونه ی خودمون نمیتونم تمرکز کنم برای درس خوندن همش حواسم پیش بهاره یا میرم سراغ کامپیوتر و کلی از کتاب زیست عقب افتادم تعجب کردی گفتم زیست؟با اینکه داداشی سوم ریاضی فیزیکه و سال بعد میخواد کنکور تجربی بده و برای پزشکی میخونه ،برای همین باید خودش زیست شناسی رو بخونه،گلم خیلی دلم براش شور میزنه و نگرانم خدا خودش پشتیبانش باشه ان شاالله.فدات شم حالا میری دم در همش میگی داداشی...
بازی بهار
عاشق قایم موشکی ،میگم بهار بره قایم شه یه جا تو راهرو یاد گرفتی میری اونجا مکث میکنی و دوباره میای تا دنبالمون بگردی بعد پیدا کردنمون یه جیغ بلند میکشی و میخندی.
وای که تو دنبال هم دویدن چه کیفی میکنی دوست داری کسی صدای حیوون دربیاره و دنبالت کنه تو هم خیلی بامزه و باذوق شروع به دویدن میکنی.
شیطنت
دخترم از دست شما این تلفن در امان نیست خدا نکنه کسی زنگ بزنه مگه به ما امان میدی گوشی رو برمیداری شروع میکنی تند تند به زبان خودت حرف زدن،قربون این حرف زدنهات بشم.
عزیز دلم تازگیها جیغ زدن یاد گرفتی تا چیزی باب میلیت نباشه جیغ میزنی و این ناراحتم میکنه نمیدونم چکار کنم تا این عادتت رو ترک کنی.
تا بابایی رو میبینی میگی آبا تا ببرتت پیش شیر ظرفشویی و شما آب بازی کنی ، آستینهاتم حسابی خیس میکنی.یا لیوانی که توش آب باشه رو بگیری و به بهونه ی آب خوردن بریزی زمین.
خوشگلم چقدر جگر شدی ،تازگی قهر کردن یاد گرفتی تا چیزی باب میلت نمیشه خودتو میزنی زمین و چندتا غلت میخوری و نق میزنی و دوباره برمیگردی و کاری که خواسته بودی با کلمه و اشاره میخوای.
مامانی نمیدونم چه جوریه که بدون تجربه اینجور از بخاری و چایی میترسی همین که نزدیک میشی میگی اوف.
واااااااااااای که لباسها از دست شما در امان نیست کافیه لباس کسی رو ببینی اول میپوشی بعد میاری بهش میدی.قربون اون اشتباه لباس پوشیدنت بشم.
دختر نازم کارت شده مدارک بابا رو میگیری و دونه دونه عکس بابایی که روی مدارکه بوس میکنی میزاری زمین .
چند روز پیش فرزانه زن عمو موهاتو کوتاه کرد و برات گرد زد تا یکدست بلند بشه.
دخترم همین طورکه اعضای بدنت رو میشناختی حالا اعضای بدن دیگران رو با اشاره نشون میدی ،خودت رو هم خوب میشناسی تا میگم بهار کو ؟انگشت اشاره ت رو به سمت خودت میگیری ،دیگران رو هم که دقیق میشناسی حتی به اسم .
خیلی بامزه اسامی رو ادا میکنی مثلا: سمیه = سومینی سعیده=سعیسه (فتحه ی سین ) علی=عیی آب=آبا وقتی جیش بزرگ کردی= جیش سلام= سه(فتحه ی سین) آبجی=آبیجی امین=ام مین
بهت میگم داداشی کجاست؟میگی میسه(مدرسه)-دیس(درس)دال و میم بافتحه ساعت=سات نیست=نیشت
دالی=دای
موبایلو میاری میگی نانای:بعد دونه دونه اول آهنگ رو گوش میکنی میگی نه (یعنی آهنگ بعدی)
بله گفتنت با اینکه بلدی بله بگی اما تو جواب سر تکون میدی.
با اون همه درد که تو چهار دندون قبلیت کشیدی ،بازم خارش و درد تو این ماه اذیتت میکنه بازم لثه هات متورم شدند و همش دستات تو دهنته؛قربونت بشم ان شاالله زودتر دربیان و راحت بشی.
منم مامانی و بابا هم بابایی و مهیارو داداشی صدا میزنی.عاشقتممممممممممممممم دخترممممممممم