26 ماهگی
سلام به روی ماهت به چشمون سیاهت
گل من بهار من عزیز جان و عمر من
تو میدونی عاشقم عاشق اون نگاهتم
گل من بهار من همیشه باش کنار من
25 ماهگیت مبارررررررررررررررررررک دخترم
بهارم این روزها داره کلی بهمون خوش میگذره میدونی باچی؟ با شیرین زبونیت با سلامتیت و امیدهایی که درس خوندن جدی داداشی برای کنکور بهمون میده،آره عزیزم وقتی داداشی اومد گفت که تو اولین آزمون آمادگی کنکور قلمچی نفر اول شده ،شاهد بودی که از خوشحالی تو پوستم نمی گنجیدم خدایا شکرت که اولین پله صعود داداشی کاملا موفقیت آمیز و امیدوار کننده بود حالا به امید آینده، ان شاالله که داداشی تو پزشکی که آرزوشه برسه خیلی تلاش میکنه حتما میرسه به امیدخدا...
94/8/20 :دخترم پریروز بابایی رفته بود شمال که تو راه حالش بد شده بود و آقای خسروی شوهر میتراجون که باهاش بود برده بود بیمارستان امام خمینی تو کرج خدا رو شکر به موقع بوده و به خیر گذشت چون دیروز بابایی آنژیو گرافی شد و با آنژیو ،گرفتگی رگش برطرف شد و مشکل بدتری پیش نیومد تا دیشب که برگشت خونه دو روز بود بابایی رو ندیده بودی وقتی دیدی به دستهاش نگاه میکردی و میگفتی اوف شدی ...مییض شدی...بعد قرصهاشو شما میدادی و میگفتی بخور خوب شی ...