بهاربهار، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

بهار عمرم

28-29-30 ماهگی

1394/11/26 17:22
نویسنده : مامانی بهار
633 بازدید
اشتراک گذاری

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

نازنینم همدمم

جگر مامان بزرگ شده

خانم شده

94/11/25 :دختر نازنینم ببخشید این روزها هیچ نتونستم خاطراتت رو بنویسم کارهای دانشگاه و خونه فرصتی بهم ندادند مجبورم خلاصه قشنگیهات رو برات به یادگار بزارم

الان مهمترین واژه ای که تکرار میکنی میدونی چیه ؟

چیه -چرا

هر چی ببینی و دست بزنی فورا میگی مامان چیه ؟ بعد فهمیدن تازه میپرسی چرااااا؟

قربونت بشم هرجا ببرمت همه با تعجب میپرسن ؟خونه هم این طور ساکته ...از بس که هزار ماشاالله آرومی و خانم،

خیلی زبون داری اما بیشتر تو خونه و یک ضرب صحبت میکنی با ما، با عروسکهات ،با تلفن، انگاری که یه شخص واقعی داره باهات صحبت میکنه.زیبا

هنوزم با آهنگ های غمگین و مجلس ترحیم میونه نداری و شروع میکنی به گریه کردن و میگی بریم بریم تا مجبور میشم زود بلند شم یا بیشتر اوقات نمی برمت مگه مجبور باشم.گریه

قربونت بشم از لباس عید فقط کفشت رو خریدیم همش میگی مامان چرا لباس نخریدی شلوار نخریدی ؛یکروز دیدم به عروسکت میگی مامان میخواد لباس بخره به تو نمیخرما....

مامان جون با دختر دایی زهرا میونه ی خوبی نداری وقتی همو میبینید 5 دقیقه خوبید بعدش یا اون ازت چیزی میگیره گریه میکنی یا که تو بهش چیزی نمیدی خلاصه که مکافاتی داریم وقتی شما دوتا با هم هستید، ولی با بچه های دیگه حسابی بازی میکنی حتی عاشق علی جون هستی ولی نمیدونم با زهرا چرا اینطوری خندههستی....

وقتی کار کنم میای کمک میکنی میگی: مامان کی میاد -مهمون میاد -خونه مونو تمیز کنیم

 سرگرمیهات: عروسک بازی وخوابوندنش - خمیربازی کردن -شعرخوندن-کارتون دیدن  و نقاشی کشیدن :تو نقاشیهات از همه رنگ استفاده میکنی و بصورت دایره تو پر کوچولو کوچولو میکشی.وقتی یه کار اشتباه بکنی زو د بهم میگی منو پارک میبری ،اگه گفتم بله که میبرم یعنی ناراحت نیستمقه قهه

فدات شم از مهربونیت هم که نگو روزی چند بار به تک تکمون میگی مامان دوست دارم ...بابا دوست دارم...داداشی دوست دارم....بعدشم میپرسی مامان منو دوست داری؟منم میگم عاشقتم  یه دنیا .....20 تا (آخه بیشترین عدد شما بیسته)همش یکی یکی مارو تو آغوشت میگیری و نوازشمون میکنی قربونت بشم یکپارچه خانمی،خداروشکر که خدای مهربون این قلب بزرگ رو بهت هدیه کرده کوچیکی ولی یه دنیا محبتی.بغل

عزیزم دوست دارم

حاجی مامان سلامت باشید ان شاالله

شب یلدای 94

بهارم عاشق عینکه:

عزیزم یکی از بازیهات خوابوندن عروسکهاته و لالایی گفتن به اونها،اونروز یکدفعه با این صحنه روبرو شدم:

این کیف رو حاجی مامان از مشهد برات خریده خیلی دوستش داری و هر کی پول میده زودی میزاری تو کیفت :

عاشق بازی تو پارکی،بهارم تو بازینو :

پسندها (4)

نظرات (1)

مامانى عسل
28 بهمن 94 9:21
قربونت برم عزیزم چه عکس های نازی.ماهگرد های تولدت مبارک خاله جون
مامانی بهار
پاسخ
ممنونم عزیزدلم مرسیییییی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار عمرم می باشد