بهاربهار، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

بهار عمرم

***اولین عید سال 93 و سیزده بدر بهار کوچولو تو شش ماهگی

دو روز قبل عید،باغ حاج عمو : مامان جون دیگه حال و هوای عیده،چیزی به سال تحویل نمونده،من دارم لباسای عیدتو می پوشونم-بابا ظرف می شوره-اما داداشی حاضروآماده کنار هفت سین،قران به دست منتظر ما نشسته و داد میزنه بیایین دیگه:همگی کنار هفت سین دعا کردیم و بهم قول دادیم که هر کس یک اخلاق بدشو ترک کنه.انشاءالله  عیدت مبارک دخترم.اولین عیددیدنی چهار نفره که تو عشق مامان(تو شش ماهگی)کنارمی رفتیم خونه بابا بزرگ بعد:حاج عموی بابا-عمو قدرت-عمه طاهره...... دختر نازم از لباس عوض کردن و خونه فامیل رفتن عصبی میشی و بی تابی میکنی،همش باید بغل یکی باشی انگار خونه کسی بهت سخت میگذره ،وقتی خونه برمیگردیم ا...
16 ارديبهشت 1393

5***پنج ماهگی عشقم(جغجغه-غلت خوردن-سوراخ کردن گوش-تمرین نشستن)

بهار دخترم طلوع زندگی دوباره ام تو بهترین طلایه ای برای عمر تازه ام بهار دخترم در این سکوت بسترم چه بیصدا نشسته ای لالا بکن که خسته ای تو وارث و سلاله ام   سلام به روی ماه دخترم:مامان الان خیلی بلا شدی دیگه جغجغه رو تو دستات تکون میدی،خیلی سعی میکنی برگردی و غلت بزنی وقتی نمیتونی گریه میکنی و عصبانی میشی اما یه روز تو آشپزخانه برات شیر درست میکردم وقتی برگشتم دیدم برای اولین بار غلت زدی کلی خوشحالی . فدات شم منم کیف کردم.     مامانی روز ٢٣/١١/١٣٩٢ بردمت برای وزن           وزن:٣٠٠/٧   &nbs...
16 ارديبهشت 1393

*** روزهای دخترم در شش ماهگی

سلامی به زیبایی روی ماهت به لبخندگرمت، دل بی گناهت   دو دست تمنا برایت کشانم همیشه به سوی خدایم، خدایت سلامت سرت، خوش دلت،خانه ات شاد به کامت بماند جهان تا قیامت       دختر نازم حدود ساعت پنج صبح برای خوردن شیر بیدار میشی،دوباره میخوابی تا ساعت هشت یا نه صبح،وقتی بیدار میشی میخندی و درخواست بلند شدن میکنی ،منم اول شیرتو به همراه قرص امپرازول میدم  بعد پوشکتو عوض میکنم و برای شستن دست وصورتت به دستشویی میریم وکلی سرحال میشی،بعدش میخوابونمت روبروی تلویزیون تا کارتون نگاه کنی تا یک ساعت  طاقت میاری و بازی میکنی اما دیگه صدای گریه ات در میاد یک ساعتی بلندت نگه میدا...
8 ارديبهشت 1393

4***بهارم چهار ماهه شده(قهقهه-دست وپا زدن-نخوردن شیرمامانی وشیرخشک)

دخترم تو نباشی هیچ آغاز و پایانی برای من و بابا مهم نیست دنیا با شما ادامه دارد.......                                        سلام قربونت برم,خیلی ناز شدی دیگه صدای قهقه خوشگلتو می شنویم .زمانی که با دیدنمون دست و پا میزنی که بغلت کنیم عشق میکنیم .مهیار میگه مامان نمیشه آبجی رو بخورم آخه عاشقشم چون برای داداشی کلی خودتو لوس میکنی اخه از همه بیشتر دوستش داری.حاجی مامان و بابا بزرگ هر روز میان میبیننت و باهات بازی میکنند خیلی بغلی هستی عزیزم زود ا...
6 ارديبهشت 1393

3***سه ماهگیت مبارک بهارم(مریضی سخت )

           اگر وجود خدا باورت بشه ,خدا واسه باورت یک نقطه میزاره  یاورت میشه                                           این ماه خیلی بهمون سخت گذشت بخاطر دردی که کشیدی مامان جون ,بمیرمو دیگه این روزها رو نبینم بذار برات تعریف کنم:داداش مهیار چند روز بود که مریض بود ولی خیلی مراعات میکرد ونزدیکت نمی شد که توهم مریض نشی, اما غافل از اینکه به قول دکتر ویروس به بدنت وارد شده بود ما غافل,من...
4 ارديبهشت 1393

2***دو ماهگی بهار جانم(خنده ها-کمکی شیرخشک-دل درد-ماه محرم)

سلام  به روی ماهت به چشمون سیاهت فدات بشه مامانت.                                                                                                     &nbs...
4 ارديبهشت 1393

1***یک ماهگی بهارم(دل درد زیاد-اولین چکاب دکتر-کمی شیرخشک)

   سلام عشق مامان حالا دیگه یک ماهه کنارمایی,یه لحظه با لبخندت تو خواب یه وقت با گریه هات خودتو عزیز تر میکنی نازکم خیلی دوست دارم.                                                                                      ...
4 ارديبهشت 1393

***وابستگی بهارم به شیشه شیر،پستونک،........

            بهارم،قربون پستونک خوردنت بشم تو یک ماهگی بود وقتی میخواستم پوشاکتو عوض کنم خیلی گریه میکردی و این باعث میشد برات ناراحت باشم تصمیم گرفتم پستونکو امتحان کنم وقتی گذاشتم اولش پرت کردی بیرون اما دفعه ی بعد گرفتی و آروم شدی و دیگه گریه نمیکردی وباعث شد وسوسه بشم تا دوباره استفاده کنم بر خلاف داداشی که هیچوقت پستونک نگرفت،اما شما گلم استقبال کردی و اینطوری شد که دخترم پستونکی شد.دوست دارم                         شی...
26 فروردين 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار عمرم می باشد