***اولین سفر بهارم ( شمال)
سلام به روی دختر ماهم: عزیزدلم داریم آماده ی اولین سفرت در تاریخ 1393/5/15 (ده ماه و پنج روزگی) میشیم ؛اولش اصلا قرار نبود بریم چون اولین تابستونیه که میگذرونی میترسیدم از گرمای شمال مریض بشی و نتونی مقاومت کنی و هرچی عمو و عمه و اعظم خاله(دختر خاله ی بابایی) اصرار میکردند زیربار نمیرفتم تا اینکه ساعت 4 بعدازظهر چهارشنبه در برار خواهش تلفنی اعظم خاله کم آوردم و قبول کردم تا مزاحمشون بشیم ،تا حاضر بشیم ساعت 8 شب شد و 8/5 حرکت کردیم با توکل به خدا؛یه کم که حرکت کردیم خوابیدی و بی دردسر ساعت 2/5 شب به ویلای اعظم خاله( درنور) رسیدیم،وای که چقدر دور همی خوش گذشت خانواده های(عمه طاهره-عمو قدرت-عمه منصوره-کاظم پسر عمه-مهدی پسرعمو) و تو بغل ه...